با یکدیگر در ارتباط، اما تنها!

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها!
  • 1391/2/28
  • آزاد
  • 2

همینطور که انتظارات ما از تکنولوژی زیادتر می شود، آیا انتظاراتمان از یکدیگر کمتر می شود؟با یکدیگر در ارتباط، اما تنها؟

 شری ترکل (Sherry Turkle) به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه دستگاه‌های ما و شخصیت آنلاین ما در حال تعریف دوباره ارتباط‌ انسانی هستند. و از ما می خواهد تا درباره راه های ارتباطات جدیدی که می خواهیم داشته باشیم بیشتر بیاندیشیم.

در طول ۱۵ سال گذشته، من درباره ارتباطات به وسیله دستگاه‌های قابل حمل مطالعه کردم و با صدها نفر از افراد درباره زندگی آنلاین آنها مصاحبه کردم، و فهمیدم این دستگاه‌های کوچک که در جیب‌هایمان داریم، از نظر روانی انقدر قدرتمند هستند که نه تنها کارهایی که می کنیم را تغییر می دهند، بلکه خود ما را هم تغییر می دهند. بعضی از کارهایی که ما با دستگاه‌هایمان می کنیم کارهایی هستند که همین چند سال پیش، به نظر ما عجیب و غریب یا ناراحت کننده به نظر می رسیدند. ولی خیلی سریع برای ما آشنا شدند.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها؟

برای مثال: برخی از افراد در طول زمان جلسه هیات مدیره پیامک یا ایمیل می فرستند، برخی درطول کلاس یا زمان ارائه مطلبی پیامک می فرستند یا خرید آنلاین می کنند و به فیس‌بوک می روند، در واقع در طول هر نوع جلسه ای این کار را می کنند.

پدر و مادرها درطول صرف صبحانه و شام پیامک و ایمیل ارسال می کنند درحالیکه فرزندانشان از اینکه حواس والدین آنها کاملا به آنها نیست شکایت دارند. حتی ما در مراسم به خاک سپاری هم پیامک می فرستیم و دریافت می کنیم.

 من در این مورد تحقیق کردم. ما خودمان را از غم و غصه یا از خیال‌های خود جدا می کنیم و به داخل تلفن‌هایمان می رویم.

چرا این موضوع اهمیت دارد؟

این موضوع مهم است چون من فکر می کنم که داریم برای خود دردسر درست می کنیم، یک دردسر واقعی در نحوه ارتباط برقرار کردن با همدیگر، همچنین دردسری در نحوه ارتباط برقرار کردن با خود.

ما داریم به روشی جدید برای تنها بودن در حالی که با همدیگر هستیم عادت می کنیم.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها؟

وقتی از افراد می پرسم “گفتگو کردن چه اشکالی دارد؟ ” جواب می دهند: ” گفتگو کردن در زمان واقعی اتفاق می افتد و چیزی را که می خواهی بگویی نمی توانی کنترل بکنی.”

نکته اصلی اینجاست. استفاده از پیامک، ایمیل، نوشتن در فضای مجازی، همه اینها به ما اجازه می دهند که خودمان را طوری که می خواهیم معرفی کنیم. ما می توانیم در صورت، در صدا، در بدن و هیکل خود تغییرات بدهیم، می توانیم چیزی را حذف کنیم، و ان به این معنی است که ما می توانیم ان را رتوش کنیم– نه خیلی کم، نه خیلی زیاد، دقیقا به اندازه.

ما گفتگو را قربانی ارتباط داشتن محض می کنیم. ما با خود صادقانه و منصفانه برخورد نمی کنیم. و در طول زمان، به نظر می رسد که این را فراموش می کنیم، یا به نظر می رسد که دیگر اهمیتی ندارد.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها

ارتباط برقرار کردن از طریق تویتر، فیس بوک، پیامک و …  برای جمع‌آوری اطلاعات خاصی امکان پذیر است، انها ممکن است برای گفتن، “به یادت هستم ،” کارایی داشته باشند، یا حتی برای گفتن “عاشقتم،”  ولی وقتی که می خواهیم درباره همدیگر بدانیم کارایی ندارند، برای اینکه واقعا بتوانیم همدیگر را بشناسیم و درک کنیم کارایی ندارند. بنابراین گذشتن از گفتگو می تواند مساله بزرگی باشد.

من مدام از دیگران می شنوم که “من ترجیح می دهم به جای صحبت کردن، پیامک بفرستم.” و می بینم که افراد به گفت و گوی واقعی کمتر اهمیت می دهند، به طوری که انگار قصد دارند بی خیال آدم واقعی بشوند.

خیلی از مردم این آرزوی خود را با من در میان می گذارند، که یک روزی نسخه خیلی پیشرفته‌تری از ‘Siri’ (دستیار مجازی بر روی گوشی‌های آیفون شرکت اپل ) بیشتر شبیه به یک دوست خیلی خوب بشود، کسی که وقتی دیگران به حرف‌های ما گوش نمی دهند به حرف های ما گوش فرا دهد.

حس این که کسی به حرف‌های من گوش نمی دهد در رابطه ما با تکنولوژی خیلی مهم است. به همین دلیل است  که داشتن یک صفحه در ‘فیس‌بوک’ یا ‘توییتر’ خیلی جذاب است،  چون در انها بطور اتوماتیک شنونده‌های زیادی وجود خواهد داشت. و این حس که هیچ کس به حرف های من گوش نمی دهد ما را وادار به استفاده از دستگاه‌هایی می کند که به نظر می رسد ما برای آنها مهم هستیم.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها

ما در حال توسعه ربات‌هایی هستیم، که به ‘ربات‌های قابل معاشرت’ معروف هستند و بطور خاصی برای اینکه همدم باشند طراحی شده‌ اند.  همراه و همدمی برای سالخوردگان، برای کودکان ما، و خود ما.

 آیا اعتماد به دستگیری از همدیگر در هنگام مشکلات را تا این حد از دست دادیم؟

من در طول تحقیقم در خانه‌های سالمندان کار می کردم، و این ‘ربات‌های با قابلیت معاشرت’ ر با خودم به انجا بردم که برای دادن حس درک شدن به سالمندان طراحی شده بودند. یک روز دیدم که یک خانم که بچه‌اش را از دست داده بود داشت با یک ربات که به شکل یک فک دریایی طراحی شده بود حرف می زد. به نظر می رسید که ربات توی چشم‌های ان خانم نگاه می کرد، به نظر می رسید که به حرف هایش گوش می دهد.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها

ان خانم داشت سعی می کرد زندگیش را با دستگاهی معنی دار کند که هیچ تجربه‌ای از زندگی انسانی نداشته. ربات می تواند خیلی خوب فیلم بازی کند  و ادای دلسوزی در آوردن را بصورتی تجربه می کنند که انگار واقعی است. دیدن صحنه ای که ان خانم داشت با ربات همدمش به آسایش و راحتی می رسید، اصلا برای من شگفت انگیز نبود; برای من یکی از فریبانه ترین، پیچیده ترین لحظات کاری من در طول ۱۵ سال بود.

ما از تکنولوژی انتظار بیشتری داریم و از همدیگر انتظار کمتر. “چرا اینطوری شده؟”

من معتقدم بخاطر این است که تکنولوژی در جاهایی که بیشترین آسیب‌پذیری را داریم، بیشترین خوشایندی را برای ما دارد.

ما آسیب‌پذیر هستیم. ما تنها هستیم، ولی از صمیمی شدن می ترسیم. پس از ‘شبکه‌‌های اجتماعی’ تا ‘ربات‌های قابل معاشرت’، ما در حال طراحی تکنولوژی‌هایی هستیم که به ما خیال باطل داشتن همدم را می دهند بدون اینکه از ما انتظار دوستی داشته باشند. ما به تکنولوژی رو می‌آوریم که به ما احساس در ارتباط بودن با دیگران را به صورتی به ما بدهد که بتوانیم آنرا براحتی کنترل کنیم. ولی ما خیلی هم راحت نیستیم. کنترل آنها خیلی هم دست ما نیست.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها

امروزه، ان تلفن‌هایی که در جیب‌های ما است، ذهن و قلب‌های ما را تغییر می دهند، چون انها برای ما سه توهم راضی کننده فراهم می کنند.

 اول اینکه، ما می توانیم حواس مان را به جایی بدهیم که می خواهیم;

دوم اینکه، همیشه صدای ما شنیده می شود;

و سوم اینکه هیچوقت لازم نیست تنها بمانیم.

بهترین راه برای تعریفش این است که، من به اشتراک می گذارم پس هستم.

مشکل روش “به اشتراک میگذارم پس هستم” این است که اگر ارتباط ما قطع بشود، ما شبیه خودمان نیستیم. تقریبا اصلا خودمان را حس نمی کنیم.

ما بیشتر و بیشتر در ارتباط هستیم. ولی در این فرایند، ما خود را به انزوا می کشانیم.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها

چگونه کسی در ارتباط بودن به انزوا کشیده می شود؟

شخص اگر ظرفیت تنهایی و خلوت را برای خودش رشد ندهد به انزوا کشیده می شود، تنهایی جایی است که شخص خودش را پیدا می کند که بتواند به افراد دیگر بپیوندد و وابستگی‌های واقعی بسازد.

 وقتی ما ظرفیت تنها بودن را نداشته باشیم، برای اینکه دلواپس نباشیم یا برای اینکه حس زنده بودن کنیم، به سمت افراد دیگر می رویم. وقتی که این اتفاق می افتد، نمی توانیم قدر ان چیزی که انها هستند را بفهمیم و درک کنیم. انگار که ما داریم از انها به عنوان چیزهایی برای پشتیبانی از حس شکننده خود استفاده می کنیم. ما به سمتی می رویم که فکر کنیم همیشه در ارتباط بودن باعث می شود که حس تنهایی کمتری کنیم. ولی ما در خطریم، چون عکس این مطلب است که واقعیت دارد. اگر ما قادر به تنها بودن نباشیم، تنهاتر خواهیم بود.

ما ضربه محکمی از تکنولوژی خورده‌ایم. ما مثل عاشق معشوق‌های جوان می ترسیم که زیاد صحبت کردن ممکن است عشق مان را لوث و بی‌معنی کند.

با یکدیگر در ارتباط، اما تنها

وهم و خیال تغییر برای ما گران تمام شده. حالا همه ما باید مرکز توجه مان را بگذاریم بر روی راه‌های زیادی که تکنولوژی می تواند ما را به زندگی‌های واقعی خود، به بدن خود، به اجتماعات خود، به سیاست خود، و به زمین خودمان برگرداند. بیایید راجع به این صحبت کنیم که چگونه می توانیم از تکنولوژی دیجیتالی،  برای اینکه این زندگی را طوری بسازیم که دوستش داریم، استفاده کنیم.

منبع:

http://www.ted.com/speakers/sherry_turkle.html

دیدگاه خود را وارد کنید
تعداد دیدگاه ها : 2 دیدگاه
  1. تحلیل خوبی بود ممنون.
    متاسفانه نگرش به دنیای تکنولوژی با توجه به شرایط جامعه ها بسیار محدود صورت میگیرد.امیدوارم با تحلیلهای درست و بحث در ایخصوص بتوان از این هجمه روشهای نو ارتباطی در دنیای نوین به عنوان فرصت استفاده کرد…

  2. تحلیل خوبی بود
    طی این زمانی که پای تکنولوزی به زندگی انسان انسان رسید شاید خیلی از مشکلالتش رو حل کرده اما در عوض خیلی موشکل دیگه هم درست کرده مثلا : اگه ما بخواهیم بریم مهمونی میبینیم که تو کل افراذی که تو اون جمع حاضرند دوسه نفر هستند که با هم صحبت می کنند 99 در بقیه افراد مشغول بازی با اسمارت فونشون هستن پیامک می فرستد ایمیل و بلوتوث بازی .
    اینها همه ما رو از با هم بود دور میکنه .devil

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *