آیا وارد عصر جدید ناوهای هواپیمابر شدهایم؟
این روزها ناوهای هواپیمابر در صدر خبرها هستند. امریکا و انگلستان در ماههای آینده اولین نمونه از دو کلاس جدید ناو هواپیمابر را عملیاتی خواهند کرد، چین برنامههای خود برای ساخت ناوهای خود را دنبال میکند، ناوهای روسیه و فرانسه برای تعمیرات گسترده در بنادر پهلو گرفتهاند و هند هم به تازگی ناو هواپیمابر بزرگ INS Viraat را به خاطر ساخت اولین ناو ساخت داخل، بازنشسته کرده است. با رصد این فعالیتهای گسترده به نظر میرسد که شاهد طلوع عصر جدید ناوهای هواپیمابر شدهایم.
گویا آی تی – این روزها ناوهای هواپیمابر در صدر خبرها هستند. امریکا و انگلستان در ماههای آینده اولین نمونه از دو کلاس جدید ناو هواپیمابر را عملیاتی خواهند کرد، چین برنامههای خود برای ساخت ناوهای خود را دنبال میکند، ناوهای روسیه و فرانسه برای تعمیرات گسترده در بنادر پهلو گرفتهاند و هند هم به تازگی ناو هواپیمابر بزرگ INS Viraat را به خاطر ساخت اولین ناو ساخت داخل، بازنشسته کرده است. با رصد این فعالیتهای گسترده به نظر میرسد که شاهد طلوع عصر جدید ناوهای هواپیمابر شدهایم.
انقلاب ناوهای هواپیمابر در قرن ۲۱
قبل از جنگ جهانی دوم ناوهای هواپیمابر حرف چندانی برای گفتن نداشتند. کشتیهای زشت و بدترکیبی که تبدیل به ناو رزمی شده بودند یا کشتیهای تجاری با عرشههای زشت چوبی که هواپیماهای دریایی و هواپیماهای قدیمی دو باله روی آنها قرار میگرفتند. روی هم رفته کسی آنها را جدی نمیگرفت و شاید تنها کاربرد مفید آنها استفادهی اکتشافی یا پرتاب توپ جنگی بود.
اما با آغاز جنگ در سال ۱۹۳۹ همه چیز دستخوش تغییر و تحول اساسی شد. در شش سال جنگ خونین، ناوهای هواپیمابر نقشی بسیار کلیدی را ایفا کردند. در سال ۱۹۴۰ پرواز هواپیماهای بمبافکن اژدر به نام Fairey Swordfish از ناو HMS Illustrious که به ناوگان دریایی ایتالیا در منطقهی تارانتو حمله کردند، تعداد بسیار زیادی از کشتیهای جنگی پیشرفته را غرق کردند و به تعدادی دیگر آسیب جدی وارد کردند. در سال ۱۹۴۱ هواپیماهای اژدر از ناو HMS Ark Royal کشتی جنگی آلمانها به نام Bismarck را زمینگیر کرده و عملا آن را فلج کردند.
در هفتم دسامبر سال ۱۹۴۱ میلادی در آن سوی دنیا کشتیهای امپراتوری ژاپن متشکل از ۶ ناو جنگی در بندر پرل هاربر موفق به شکست ناوگان هفتم امریکا شد. سپس در ژوئن ۱۹۴۲ نبرد سرنوشتساز ”جنگ اقیانوس آرام“ در منطقهی Midway آغاز شد که در حقیقت اولین جنگ تمام عیار بین دو ناوهواپیمابری بود که در آن طرفین مبارزه تنها از طریق اطلاعات بصری خلبانها به نبرد با یکدیگر میپرداختند.
در پایان جنگ ناوهای هواپیمابری ثابت کردند که بعد از اختراع موتورهای بخار بزرگترین انقلاب در حوزهی نبرد آبی هستند. ناوهای هواپیمابر شبیه توپخانههایی بودند که قادر به شلیک گلولههایی هوشمند در محدودهی چند صد کیلومتری و نشانهگیری دقیق اهداف بودند. به این ترتیب کشتیهای جنگی برخلاف ناوهای هواپیمابر تجهیزاتی بیفایده به نظر میرسیدند و تاکتیکهای دریایی کشتی علیه کشتی باید تغییر میکردند.
در طی جنگ سرد ناوهای هواپیمابر دستخوش تحولات فنی متعددی شدند. عرشههای زاویهدار بهمنظور میسر کردن امکان بلند شدن و فرود ایمن اضافه شدند. پرتابکنندههای بخار امکان استفاده از عرشههای کوچک را برای هواپیماهای سنگین فراهم میکردند و استفاده از آینههای دید، فرود آنها را کاملا ایمن میکرد. اما از همهی اینها گذشته اضافه شدن راکتورهای هستهای به ناوهای فوقبرتر امکان فعالیت آنها بدون نیاز به سوختگیری در طی چندین دهه را فراهم کرد.
بعد از مدتی هواپیماهای جدید ساخته شدند. جتها اندکی پس از تولید و پس دادن امتحانها در نبردهای روی زمینی عازم دریا شدند. هلیکوپترها، هواپیماهای راداری، جنگندههای رادار گریز و هواپیماهای عمودپرواز هم به لیست مبارزان دریایی اضافه شدند.
تعجبی نیست که ناوهای هواپیمابر نقشی بسیار اساسی در هر کدام از جنگهاکه باعث رشد و توسعهی صنایع نظامی دریایی میشد بازی میکردند از جمله جنگ کره، ویتنام، بحران موشکی کوبا، جنگ فالکلند، جنگ خلیج، حمله به عراق و بسیاری دیگر از نبردهای جزئی و موقعیتهای اضطراری.
وظیفهی ناوهای هواپیمابر
در حال حاضر ۲۰ ناو هواپیمابر استراتژیک متعلق به هشت نیروی دریایی کشورهای مختلف در حالت آماده باش در سراسر جهان فعال بوده و ۸ مدل دیگر مراحل پایانی ساخت را طی میکنند. علاوه بر این ۲۴ ناو تاکتیکی یا هلیکوپتر بر در ده کشور دیگر فعال بوده و ۳ مدل دیگر هم در حال ساخته شدن هستند. اما ناوهای هواپیمابر دقیقا چه کاری انجام میدهند؟ چرا ناوهای هواپیمابر فوقالعاده ارزشمند بوده و حساسیت ویژهای پیدا کردهآند؟ نقش آنها در قرن ۲۱ام چیست؟ برای پاسخ به این سوالات نگاهی به ناوهای هواپیمابر استراتژیک و جنگی خواهیم انداخت.
زمانی که صحبت از بروز بحران در واشنگتن میشود اولین سوالی که پرسیده میشود این است که: ”نزدیک ناوهواپیمابرمان کجاست؟“ اساسا این وضعیت از سال ۱۹۴۵ برای تمام رئیسجمهورهای امریکا صادق بوده است. اما علت این امر چیست؟ از آن جایی که هر کدام از ناوهای هواپیمابر بزرگ و مدرن کنونی خود به تنهایی یک ارتش دریایی کامل محسوب شده و خارج از قلمرو هر کشوری، قادر به راهاندازی یک جنگ هوایی تمام عیار هستند.
برای مثال در شرایط جنگی خاص مثل نبرد جزایر فالکلند در سال ۱۹۸۲، با وجودی که انگلستان دهها هزار کیلومتر از جزایر مذکور فاصله داشت اما بدون استفاده از هیچ پایگاهی در سایر کشورها و تنها با استفاده از ناوهای هواپیمابر، قدرت نمایی کرده و در نهایت سربلند از نبرد بیرون بیاید.
البته دلایل دیگری هم برای استفاده از چنین کشتیهایی وجود دارد. ناوهای هواپیمابر مدرن کشتیهای اصلی هر ناوگان محسوب شده (هر چند وجود زیردریاییها این مساله را به چالش میکشد) و هر کشوری که ناو داشته باشد قدرتمند محسوب شده و حتی برای برخی کشورها وجود ناو، سمبل پرستیژ و فخرفروشی به سایر کشورهاست.
بعضی از کشورها تنها دارای یک ناو هستند؛ ناوی که قبلا متعلق به یک کشور خارجی بوده، مجهز به هواپیماهایی قدیمی است و به ندرت به آب گذاشته میشود. برای این کشورها وجود یک ناوهواپیمابر تا حدودی شبیه داشتن یک خودروی جگوار E-Type است که در سال ۱۹۶۲ ساخته شده است. شاید این خودرو قدیمی باشد، روشن شدنش غیرممکن باشد، روغنریزی داشته باشد و در طول سال تنها یک بار از پارکینگ خارج شود و مجبور باشید پیاده به همه جا بروید اما به هر حال داشتن این خودرو همهی بینندگان را شگفتزده خواهد کرد.
بعضی دیگر از کشورها هم تنها یک ناو جنگی دارند و اگر چه وجود چنین ناوی شاید نمادی از ثروت و قدرت آنها باشد اما این کشورها در نیروی دریایی خود فاقد کشتیهای قدرتمند برای محافظت از ناو هواپیمابر خود هستند. برای مثال کشورهایی مثل اسپانیا یا ایتالیا که دارای تنها یک ناو جنگی هستند، سود چندانی از وجود آن نمیبرند. این ناو هواپیمابر یا بیشتر اوقات در بندر لنگر انداخته یا خدمهی آن در حال آموزش به سر میبرند و تنها کاری که یک دشمن برای از میان بردن آنها انجام دهد، کمی صبوری برای پیدا کردن زمان مناسب حمله است. هر چند نیروی دریایی این کشورها جز پیمان ناتو بوده و معمولا تنها در آزمایشهای مشترک وارد عمل شده و ناو هواپیمابر آنها توسط کشتیهای دیگر همپیمانان پشتیبانی خواهد شد.